-
-
رها نمی کند ایام در کنار منش
که داد خود بستانم به بوسه از دهنش
-
روزگار او را در کنار من رها نمیکند تا حق خود را با بوسهای از دهان او بگیرم
-
-
-
همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق
بدان همی کند و درکشم به خویشتنش
-
همان کمندی را که دل مردم را با آن شکار میکند، بگیرم و او را به سمت خودم بکشم
-
-
-
ولیک دست نیارم زدن در آن سر زلف
که مبلغی دل خلقست زیر هر شکنش
-
ولی یارای آن را ندارم که به آن سر زلفان دست بزنم، چرا که تعداد زیادی دل مردم در زیر هر پیچ و تاب آن قرار گرفتهاند.
-
-
-
غلام قامت آن لعبتم که بر قد او
بریده اند لطافت چو جامه بر بدنش
-
بنده قد و بالای آن بتی هستم که لطافت را همچون لباسی بر قامتش بریدهاند.
-
-
-
ز رنگ و بوی تو ای سروقد سیم اندام
برفت رونق نسرین باغ و نسترنش
-
در اثر وجود رنگ و بوی تو ای سرو قد سفید اندام، رونق نسرین و نسترن باغ از میان رفت.
-
-
-
یکی به حکم نظر پای در گلستان نه
که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش
-
برای تماشا و سیاحت، قدمی به گلستان بگذار تا ارغوان و یاسمن آن را پایمال کنی
-
-
-
خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز
که برکند دل مرد مسافر از وطنش
-
چقدر خوشگذرانی در نوروز خوب است! بخصوص در شیراز! آنقدر خوب است که مرد مسافر وطنش را فراموش میکند.
-
-
-
عزیز مصر چمن شد جمال یوسف گل
صبا به شهر درآورد بوی پیرهنش
-
همانگونه که یوسف، عزیز مصر شد، گل با زیباییش، غزیز چمن شد. باد صبا بوی پیراهنش را به شهر آورد.
-
-
-
شگفت نیست گر از غیرت تو بر گلزار
بگرید ابر و بخندد شکوفه بر چمنش
-
اصلا عجیب نیست اگر به دلیل رشکی که بر تو میبرد، ابر بر گلزار گریه کند و شکوفه به چمن گلزار بخندد.
-
-
-
در این روش که تویی گر به مرده برگذری
عجب نباشد اگر نعره آید از کفنش
-
اینگونه که تو هستی، عجیب نیست اگر هنگامی که از کنار مرده عبور میکنی، از کفن مرده فریاد بیرون بیاید.
-
-
-
نماند فتنه در ایام شاه جز سعدی
که بر جمال تو فتنه ست و خلق بر سخنش
-
بجز سعدی، فتنه دیگری در روزگار شاه باقی نماند. چرا که سعدی شیفته زیباییهای تو است و مردم هم از گفتار او در شگفت هستند.
-
رها نمی کند ایام در کنار منش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/رها-نمی-کند-ایام-در-کنار-منش
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
کمند
- کمند
- دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
مبلغی
- مبلغ
- مقدار، شماره
شکنش
- شکن
- چین، پیچ و خم زلف
لعبتم
- لعبت
- بازیچه، عروسک
- معشوق، بت، دلبر
سروقد
- سرو
-
-
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
نسترنش
- نسترن
-
- گلی است خوشبوی به رنگ سرخ یا سفید که درختش خاردار است
نسرین
- نسرین
-
- گلی سفیدرنگ و کوچک و خوشبو
ارغوان
- ارغوان
-
-
- درختی است با گلهای سرخ رنگ
یاسمنش
- یاسمن
- یاسمین
- سمن
- یاس
-
- درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد.
نوروز
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.
گل
- گل
-
- هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
صبا
- صبا
- بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است
غیرت
- غیرت
- رشک، حسد
فتنه
- فتنه
- آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی