رها نمی کند ایام در کنار منش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/رها-نمی-کند-ایام-در-کنار-منش

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. رها نمی کند ایام در کنار منش

    که داد خود بستانم به بوسه از دهنش

    روزگار او را در کنار من رها نمی‌کند تا حق خود را با بوسه‌ای از دهان او بگیرم

  2. همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق

    بدان همی کند و درکشم به خویشتنش

    همان کمندی را که دل مردم را با آن شکار می‌کند، بگیرم و او را به سمت خودم بکشم

  3. ولیک دست نیارم زدن در آن سر زلف

    که مبلغی دل خلقست زیر هر شکنش

    ولی یارای آن را ندارم که به آن سر زلفان دست بزنم، چرا که تعداد زیادی دل مردم در زیر هر پیچ و تاب آن قرار گرفته‌اند.

  4. غلام قامت آن لعبتم که بر قد او

    بریده اند لطافت چو جامه بر بدنش

    بنده قد و بالای آن بتی هستم که لطافت را همچون لباسی بر قامتش بریده‌اند.

  5. ز رنگ و بوی تو ای سروقد سیم اندام

    برفت رونق نسرین باغ و نسترنش

    در اثر وجود رنگ و بوی تو ای سرو قد سفید اندام، رونق نسرین و نسترن باغ از میان رفت.

  6. یکی به حکم نظر پای در گلستان نه

    که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش

    برای تماشا و سیاحت، قدمی به گلستان بگذار تا ارغوان و یاسمن آن را پایمال کنی

  7. خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز

    که برکند دل مرد مسافر از وطنش

    چقدر خوشگذرانی در نوروز خوب است! بخصوص در شیراز! آنقدر خوب است که مرد مسافر وطنش را فراموش می‌کند.

  8. عزیز مصر چمن شد جمال یوسف گل

    صبا به شهر درآورد بوی پیرهنش

    همانگونه که یوسف، عزیز مصر شد، گل با زیباییش، غزیز چمن شد. باد صبا بوی پیراهنش را به شهر آورد.

  9. شگفت نیست گر از غیرت تو بر گلزار

    بگرید ابر و بخندد شکوفه بر چمنش

    اصلا عجیب نیست اگر به دلیل رشکی که بر تو می‌برد، ابر بر گلزار گریه کند و شکوفه به چمن گلزار بخندد.

  10. در این روش که تویی گر به مرده برگذری

    عجب نباشد اگر نعره آید از کفنش

    اینگونه که تو هستی، عجیب نیست اگر هنگامی که از کنار مرده عبور می‌کنی، از کفن مرده فریاد بیرون بیاید.

  11. نماند فتنه در ایام شاه جز سعدی

    که بر جمال تو فتنه ست و خلق بر سخنش

    بجز سعدی، فتنه  دیگری در روزگار شاه باقی نماند. چرا که سعدی شیفته زیبایی‌های تو است و مردم هم از گفتار او در شگفت هستند.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  • کمند

    کمند
    دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
  • لعبتم

    لعبت
    بازیچه، عروسک
    معشوق، بت، دلبر
  • سروقد

    سرو
    درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
  • نسترنش

    نسترن
    گلی است خوشبوی به رنگ سرخ یا سفید که درختش خاردار است
  • نسرین

    نسرین
    گلی سفیدرنگ و کوچک و خوشبو
  • ارغوان

    ارغوان
    درختی است با گل‌های سرخ رنگ
  • یاسمنش

    یاسمن
    یاسمین
    سمن
    یاس
    درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد.
  • نوروز

    نوروز
    روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.
  • گل

    گل
    هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
  • صبا

    صبا
    بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است
  • فتنه

    فتنه
    آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی