-
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی
-
قرین یار زیبا را چه پروای چمن باشد
هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی
-
مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر
تو دل با خویشتن داری چه دانی حال شیدایی
-
همی دانم که فریادم به گوشش می رسد لیکن
ملولی را چه غم دارد ز حال ناشکیبایی
-
عجب دارند یارانم که دستش را همی بوسم
ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی
-
اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با شیرین
نه آخر جان شیرینش برآمد در تمنایی
-
خرد با عشق می کوشد که وی را در کمند آرد
ولیکن بر نمی آید ضعیفی با توانایی
-
مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت می آمد
نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی
-
تو خواهی خشم بر ما گیر و خواهی چشم بر ما کن
که ما را با کسی دیگر نماندست از تو پروایی
-
نپندارم که سعدی را بیازاری و بگذاری
که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی
-
من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید
و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/نه-من-تنها-گرفتارم-به-دام-زلف-زیبایی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)