-
علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
-
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
-
تا رباید کله قاقم برف از سر کوه
یزک تابش خورشید به یغما برخاست
-
طبق باغ پر از نقل و ریاحین کردند
شکر آن را که زمین از تب سرما برخاست
-
این چه بوییست که از ساحت خلخ بدمید
وین چه بادیست که از جانب یغما برخاست
-
چه هواییست که خلدش به تحسر بنشست
چه زمینیست که چرخش به تولا برخاست
-
طارم اخضر از عکس چمن حمرا گشت
بس که از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست
-
موسم نغمه چنگست که در بزم صبوح
بلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاست
-
بوی آلودگی از خرقه صوفی آمد
سوز دیوانگی از سینه دانا برخاست
-
از زمین ناله عشاق به گردون بر شد
وز ثری نعره مستان به ثریا برخاست
-
عارف امروز به ذوقی بر شاهد بنشست
که دل زاهد از اندیشه فردا برخاست
-
هر دلی را هوس روی گلی در سر شد
که نه این مشغله از بلبل تنها برخاست
-
گوییا پرده معشوق برافتاد از پیش
قلم عافیت از عاشق شیدا برخاست
-
هر کجا طلعت خورشید رخی سایه فکند
بیدلی خسته کمر بسته چو جوزا برخاست
-
هرکجا سروقدی چهره چو یوسف بنمود
عاشقی سوخته خرمن چو زلیخا برخاست
-
با رخش لاله ندانم به چه رونق بشکفت
با قدش سرو ندانم به چه یارا برخاست
-
سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست
که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست
-
به سخن گفتن او عقل ز هر دل برمید
عاشق آن قد مستم که چه زیبا برخاست
-
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
-
ترک عشقش بنه صبر چنان غارت کرد
که حجاب از حرم راز معما برخاست
-
سعدیا تا کی ازین نامه سیه کردن بس
که قلم را به سر از دست تو سودا برخاست
قصاید فارسی در وصف بهار پنجم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/قصاید-فارسی-در-وصف-بهار-پنجم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
نوروز
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.
قاقم
- قاقُم
-
- حیوان کوچکی است نظیر سمور و از موش بزرگتر وسفید و دمش کوتاه و سر دم آن سیاه . پوستش بغایت سفید و ملایم باشد و از آن پوستین میسازند.
یزک
- یَزَک
- جمع قلیل و مردم کمی را گویند که در مقدمه و پیش پیش لشکر به راه روند تا از سپاه خصم باخبر باشند و به ترکی قراول خوانند.