-
زینهار از دهان خندانش
و آتش لعل و آب دندانش
-
مگر آن دایه کاین صنم پرورد
شهد بودست شیر پستانش
-
باغبان گر ببیند این رفتار
سرو بیرون کند ز بستانش
-
ور چنین حور در بهشت آید
همه خادم شوند غلمانش
-
چاهی اندر ره مسلمانان
نیست الا چه زنخدانش
-
چند خواهی چو من بر این لب چاه
متعطش بر آب حیوانش
-
شاید این روی اگر سبیل کند
بر تماشاکنان حیرانش
-
ساربانا جمال کعبه کجاست
که بمردیم در بیابانش
-
بس که در خاک می طپند چو گوی
از خم زلف همچو چوگانش
-
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش
-
ما دگر بی تو صبر نتوانیم
که همین بود حد امکانش
-
از ملامت چه غم خورد سعدی
مرده از نیشتر مترسانش
زینهار از دهان خندانش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/زینهار-از-دهان-خندانش
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
غلمانش
- غلمان
- جمع غلام، پسران خوبروی بهشتی