-
دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
یار دل برده دست بر جان داشت
-
دیده در می فشاند در دامن
گوییا آستین مرجان داشت
-
اندرونم ز شوق می سوزد
ور ننالیدمی چه درمان داشت
-
می نپنداشتم که روز شود
تا بدیدم سحر که پایان داشت
-
در باغ بهشت بگشودند
باد گویی کلید رضوان داشت
-
غنچه دیدم که از نسیم صبا
همچو من دست در گریبان داشت
-
که نه تنها منم ربوده عشق
هر گلی بلبلی غزل خوان داشت
-
رازم از پرده برملا افتاد
چند شاید به صبر پنهان داشت
-
سعدیا ترک جان بباید گفت
که به یک دل دو دوست نتوان داشت
دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دوشم-آن-سنگ-دل-پریشان-داشت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)