-
برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ
چون دست می دهد نفسی موجب فراغ
-
کاین سیل متفق بکند روزی این درخت
وین باد مختلف بکشد روزی این چراغ
-
سبزی دمید و خشک شد و گل شکفت و ریخت
بلبل ضرورتست که نوبت دهد به زاغ
-
بس مالکان باغ که دوران روزگار
کردست خاکشان گل دیوارهای باغ
-
فردا شنیده ای که بود داغ زر و سیم
خود وقت مرگ می نهد این مرده ریگ داغ
-
بس روزگارها که برآید به کوه و دشت
بعد از من و تو ابر بگرید به باغ و راغ
-
سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن
میراث بس توانگر و مردار بس کلاغ
-
گر خاک مرده باز کنی روشنت شود
کاین باد بارنامه نه چیزیست در دماغ
-
گر بشنوی نصیحت وگر نشنوی به صدق
گفتیم و بر رسول نباشد بجز بلاغ
برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/برخیز-تا-تفرج-بستان-کنیم-و-باغ
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)