-
آفرین خدای بر جانت
که چه شیرین لبست و دندانت
-
هر که را گم شدست یوسف دل
گو ببین در چه زنخدانت
-
فتنه در پارس بر نمی خیزد
مگر از چشم های فتانت
-
سرو اگر نیز آمدی و شدی
نرسیدی بگرد جولانت
-
شب تو روز دیگران باشد
کآفتابست در شبستانت
-
تا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت
-
بلبلانیم یک نفس بگذار
تا بنالیم در گلستانت
-
گر هزارم جفا و جور کنی
دوست دارم هزار چندانت
-
آزمودیم زور بازوی صبر
و آبگینست پیش سندانت
-
تو وفا گر کنی و گر نکنی
ما به آخر بریم پیمانت
-
مژده از من ستان به شادی وصل
گر بمیرم به درد هجرانت
-
سعدیا زنده عارفی باشی
گر برآید در این طلب جانت
آفرین خدای بر جانت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/آفرین-خدای-بر-جانت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)