0

پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/پیرانه-سرم-عشق-جوانی-به-سر-افتاد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد

    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد

    در عهد پیری، عشق جوانی به سرم افتاد و رازی که در سینه‌ام پنهان کرده بودم، آشکار گردید.

  2. از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر

    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد

    از طریق دیدن، دلم همانند مرغی در هوا صید شد. ای چشم! نگاه کن که ببینی که به دام چه کسی افتاده است!

  3. دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم

    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد

    افسوس که از دست آن آهوی مشکین سیاه چشم، همانند نافه آهوی ختایی، خون دلم در جگرم افتاد (غمگین شدم)

  4. از رهگذر خاک سر کوی شما بود

    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

    هر نافه‌ای که به دست نسیم سحری افتاد، از رهگذر خاک سر کوی شما بدست آمده است.

  5. مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد

    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد

    از زمانی که مژگان تو شمشیر جهان را گیرآورد، زنده‌دلان زیادی بودند که کشته شدند و روی هم افتادند.

  6. بس تجربه کردیم در این دیر مکافات

    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد

    در این دار مکافات، تجربه‌های زیادی کسب کردیم؛ هر کسی که با دردکشان پنجه در پنجه افکند، نابود شد.

  7. گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد

    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد

    سنگ سیاه، حتی اگر جان خودش را هم بدهد،‌ باز هم لعل نمی‌شود. کسی که سرشتش بد است، نمی‌تواند اصل ذات خود را چاره کند.

  8. حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود

    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    برای حافظ که سر زلفان زیبارویان دستگیرش بود، عجب حریفی است آن کسی که اکنون خیالش در سرش افتاده است!

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بده
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بده
  • پس زمینه شب متن نوشته:  وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بدهد
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بده
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اص
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اصلی چه ک
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اصلی چه ک
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
با طینت اصلی چه
  1. پس زمینه
  2. پس زمینه
  3. پس زمینه
  4. پس زمینه
  5. پس زمینه
  6. پس زمینه
  7. پس زمینه
  8. پس زمینه

  • مشکین

    مشک
    مشکین
    ماده‌ای خوشبو و سیاه رنگ که از ناف آهوی خطائی بدست می‌آید.
  • نافه

    نافه
    ناف آّهوی مشک. کیسه ای مشکین به اندازه ٔ تخم مرغ، که زیر پوست شکم آهوی ختائی نر قرار دارد ودر آن مشک وجود دارد
  • دیر

    دیر
    پرستش‌گاه بت‌پرستان. پرستش‌گاه مغان. خانه ای که راهبان در آن عبادت کنند و غالباً از شهرهای بزرگ بدور است و در بیابانها و قله های کوهها برپا گردد.
  • لعل

    لعل
    از سنگ های گرانبها به رنگ سرخ
  • طرفه

    طرفه
    چیز تازه و نو و خوشایند.
    شی عجیب ، شگفت آور
    معشوق
    شعبده باز، حقه باز.

در عهد پیری، عشق جوانی به سرم افتاد و رازی که در سینه‌ام پنهان کرده بودم، آشکار گردید.

از طریق دیدن، دلم همانند مرغی در هوا صید شد. ای چشم! نگاه کن که ببینی که به دام چه کسی افتاده است!

افسوس که از دست آن آهوی مشکین سیاه چشم، همانند نافه آهوی ختایی، خون دلم در جگرم افتاد (غمگین شدم)

هر نافه‌ای که به دست نسیم سحری افتاد، از رهگذر خاک سر کوی شما بدست آمده است.

از زمانی که مژگان تو شمشیر جهان را گیرآورد، زنده‌دلان زیادی بودند که کشته شدند و روی هم افتادند.

در این دار مکافات، تجربه‌های زیادی کسب کردیم؛ هر کسی که با دردکشان پنجه در پنجه افکند، نابود شد.

سنگ سیاه، حتی اگر جان خودش را هم بدهد،‌ باز هم لعل نمی‌شود. کسی که سرشتش بد است، نمی‌تواند اصل ذات خود را چاره کند.

برای حافظ که سر زلفان زیبارویان دستگیرش بود، عجب حریفی است آن کسی که اکنون خیالش در سرش افتاده است!