برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/برنیامد-از-تمنای-لبت-کامم-هنوز

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز

    بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز

  2. روز اول رفت دینم در سر زلفین تو

    تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

  3. ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من

    در میان پختگان عشق او خامم هنوز

  4. از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن

    می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

  5. پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب

    می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز

  6. نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو

    اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز

  7. در ازل داده ست ما را ساقی لعل لبت

    جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز

  8. ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

    جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز

  9. در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش

    آب حیوان می رود هر دم ز اقلامم هنوز

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز
جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
آب حیوان می رود هر دم ز اقلامم هنوز برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی ت
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز
جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
آب حیوان می رود هر دم ز اقلامم هنوز برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی ت
  • پس زمینه شب متن نوشته:  بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز
جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
آب حیوان می رود هر دم ز اقلامم هنوز برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی تو
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز
جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
آب حیوان می رود هر دم ز اقلامم هنوز برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی ت
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو
در ازل داده ست ما را ساقی لعل لبت
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو
در ازل داده ست ما را ساقی لعل لبت
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه هر دم ب
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو
در ازل داده ست ما را ساقی لعل لبت
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه هر دم ب
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو
در ازل داده ست ما را ساقی لعل لبت
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
می رود چون سایه هر دم