-
یاد داری که زمن خنده کنان پرسیدی
-
چه رهآورد سفر دارم از این راه دراز
-
چهره ام را بنگر تا به تو پاسخ گوید
-
اشک شوقی که فروخفته به چشمان نیاز
-
چه رهآورد سفر دارم ای مایه عمر
-
سینه ای سوخته در حسرت یک عشق محال
-
نگهی گمشده در پرده رویایی دور
-
پیکری ملتهب از خواهش سوزان وصال
-
چه رهآورد سفر دارم ای مایه عمر
-
دیدگانی همه از شوق درون پر آشوب
-
لب گرمی که بر آن خفته به امید نیاز
-
بوسه ای داغتر از بوسه خورشید جنوب
-
ای بسا در پی آن هدیه زیبنده تست
-
در دل کوچه و بازار شدم سرگردان
-
عاقبت رفتم و گفتم که ترا هدیه کنم
-
پیکری را که در آن شعله کشد شوق نهان
-
چو در اینه نگه کردم دیدم افسوس
-
جلوه روی مرا هجر تو کاهش بخشید
-
دست بر دامن خورشید زدم تا بر من
-
عطش و روشنی و سوزش و تابش بخشید
-
حالیا این منم این آتش جانسوز منم
-
ای امید دل دیوانه اندوه نواز
-
بازوان را بگشا تا که عیانت سازم
-
چه رهآورد سفر دارم از این راه دراز