-
چوخراد بر زین به خسرو رسید
بگفت آن کجا کرد و دید و شنید
-
دل شاه پرویز ازان شاد شد
کزان بد گهر دشمن آزاد شد
-
به درویش بخشید چندی درم
ز پوشیدنیها و از بیش وکم
-
بهر پادشاهی و خودکامه یی
نوشتند بر پهلوی نامه یی
-
که دارای دارنده یزدان چه کرد
ز دشمن چگونه برآورد گرد
-
به قیصر یکی نامه بنوشت شاه
چناچون بود درخور پیشگاه
-
به یک هفته مجلس بیاراستند
بهر بر زنی رود و می خواستند
-
به آتشکده هم فرستاد چیز
بران موبدان خلعت افگند نیز
-
بخراد برزین چنین گفت شاه
که زیبد تو راگر دهم تاج و گاه
-
دهانش پر از گوهر شاهوار
بیاگند و دینار چون صد هزار
-
همی ریخت گنجور در پای اوی
برین گونه تا تنگ شد جای اوی
-
بدو گفت هرکس که پیچد ز راه
شود روز روشن برو بر سیاه
-
چو بهرام باشد به دشت نبرد
کزو ترک پیرش برآورد گرد
-
همه موبدان خواندند آفرین
که بی تو مبیناد کهتر زمین
-
چو بهرام باد آنک با مهر تو
نخواهد که رخشان بود چهر تو
چوخراد بر زین به خسرو رسید
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/چوخراد-بر-زین-به-خسرو-رسید
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)