-
به جز باد سحرگاهی که شد دمساز خاکستر
-
که هر دم می گشاید پرده ای از راز خاکستر
-
به پای شعله رقصیدند و خوش دامن کشان رفتند
-
کسی زان جمع دست افشان نشد دمساز خاکستر
-
تو پنداری هزاران نی در آتش کرده اند اینجا
-
چه خوش پر سوز می نالد زهی آواز خاکستر
-
سمندرها در آتش دیدی و چون باد بگذشتی
-
کنون در رستخیز عشق بین پرواز خاکستر
-
هنوز این کنده را رؤیای رنگین بهاران است
-
خیال گل نرفت از طبع آتشباز خاکستر
-
من و پروانه را دیگر به شرح و قصه حاجت نیست
-
حدیث هستی ما بشنو از ایجاز خاکستر
-
هنوزم خواب نوشن جوانی سر گران دارد
-
خیال شعله می رقصد هنوز از ساز خاکستر
-
چه بس افسانه های آتشینم هست و خاموشم
-
که بانگی برنیاید از دهان باز خاکستر
پرواز خاکستر
سایه
https://www.sherfarsi.ir/saye/پرواز-خاکستر
دامن کشان
- دامن کشان
- آنکه از روی ناز و غرور و تکبر حرکت کند؛ رونده به نازوخرام