هر که را باغچه ای هست به بستان نرود
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هر-که-را-باغچه-ای-هست-به-بستان-نرود

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. هر که را باغچه ای هست به بستان نرود

    هر که مجموع نشستست پریشان نرود

    اگر کسی باغچه‌ای داشته باشد، دیگر به بوستان نمی‌رود. کسی که خاطری آرام دارد، دچار پریشانی نمی‌شود.

  2. آن که در دامنش آویخته باشد خاری

    هرگزش گوشه خاطر به گلستان نرود

    کسی که به دامن لباسش خاری گیر کرده باشد (کسی که گلی داشته باشد) هرگز فکر گلستان را نمی‌کند

  3. سفر قبله درازست و مجاور با دوست

    روی در قبله معنی به بیابان نرود

    سفر رسیدن به کعبه طولانی است. کسی که با محبوب همسایه است و رو به سوی قبله‌ی معنا دارد، رهسپار بیابان نمی‌شود.

  4. گر بیارند کلید همه درهای بهشت

    جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود

    اگر کلید همه‌ی درهای بهشت را هم به عاشق بدهند، روان او برای گشت و گذار هم به بهشت نمی‌رود.

  5. گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی

    اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود

    اگر یک روز بوی حقیقت به مشامت برسد و تو را از خود بی‌خود کند، دیگر به گل و لاله و ریحان فکر نخواهی کرد.

  6. هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست

    مدعی باشد اگر بر سر پیکان نرود

    کسی که می‌داند خانه‌ی محبوب کجاست، برای رسیدن به او خودش را قربانی می‌کند؛ اگر خودش را قربانی نکرد، معلوم است که راه دوست را پیدا نکرده است و فقط ادعای فهمیدن حقیقت را دارد

  7. صفت عاشق صادق به درستی آنست

    که گرش سر برود از سر پیمان نرود

    حقیقتا ویژگی عاشق صادق این است که حتی اگر جانش را هم از دست بدهد، باز هم بر سر عهد و پیمانش می‌ماند

  8. به نصیحتگر دل شیفته می باید گفت

    برو ای خواجه که این درد به درمان نرود

    به کسی که می‌خواهد عاشقی را نصیحت کند باید گفت: ای خواجه برو که درد عاشقی درمان ندارد.

  9. به ملامت نبرند از دل ما صورت عشق

    نقش بر سنگ نبشتست به طوفان نرود

    با سرزنش کردن نمی‌توان نقش عشق را از دل ما پاک کرد چرا که این نقش همچون نقشی است که بر سنگ حک شده باشد و لاجرم در اثر طوفان این نقش از بین نمی‌رود.

  10. عشق را عقل نمی خواست که بیند لیکن

    هیچ عیار نباشد که به زندان نرود

    عقل مایل نبود که زندان عشق را ملاقات کند ولی همانگونه که هر ولگردی سر از زندان درمی‌آورد، عقل هم عاقبت به زندان عشق گرفتار شد.

  11. سعدیا گر همه شب شرح غمش خواهی گفت

    شب به پایان رود و شرح به پایان نرود

    ای سعدی اگر تمام طول شب غم دوست را شرح دهی، شب تمام می‌شود ولی شرح غمش به آخر نمی‌رسد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  • مدعی

    مدعی
    ادعا کننده
    درخواست کننده
    بدخواه
    کسی که به ناحق ادعای فهم و دانش می‌کند
    لاف زن
    حقه باز
    معاند، مزاحم
  • عیار

    عیار
    ولگرد،تندرو، چالاک، دزد، طرار، جوانمرد