-
هنوزم لب پر آب زندگانیست
هنوزم آب در جوی جوانیست
-
رخم سر خیل خوبان طراز است
کمینه خیل تاشم کبر و ناز است
-
ولی نعمت ریاحین را نسیمم
ولیعهد شکر در یتیمم
-
چراغ از نور من پروانه گردد
مه نو بیندم دیوانه گردد
-
عقیق از لعل من بر سر خورد سنگ
گل رویم ز روی گل برد رنگ
-
ترنج غبغبم را گر کنی یاد
ز نخ بر خود زند نارنج بغداد
-
چو سیب رخ نهم بر دست شاهان
سبد واپس برد سیب سپاهان
-
به هر در کز لب و دندان ببخشم
دلی بستانم و صد جان ببخشم
-
من آرم در پلنگان سرفرازی
غزالان از من آموزند بازی
-
گوزن از حسرت این چشم چالاک
ز مژگان زهر پالاید نه تریاک
-
گر آهو یک نظر سوی من آرد
خراج گردنم بر گردن آرد
-
به نازی روم را در جستجویم
به بوئی باختن در گفتگویم
-
بهار انگشت کش شد در نکوئی
هر انگشتم و صد چون است گوئی
-
بدین تری که دارد طبع مهتاب
نیارد ریختن بر دست من آب
-
چو یاقوتم نبیذ خام گیرد
برشوت با طبرزد جام گیرد
-
بهشت از قصر من دارد بسی نور
عیار از نار پستانم برد حور
-
به غمزه گرچه ترکی دل ستانم
به بوسه دل نوازی نیز دانم
-
ز بس کاورده ام در چشم هانور
ز ترکان تنگ چشمی کرده ام دور
-
ز تنگی کس به چشمم در نیاید
کسی با تنگ چشمان بر نیاید
-
چو بر مه مشگ را زنجیر سازم
بسا شیرا کزو نخجیر سازم
-
چو لعلم با شکر ناورد گیرد
تو مرد آر آنگهی نامرد گیرد
-
شکر همشیره دندان من شد
وفا هم شهری پیمان من شد
-
جهانی ناز دارم صد جهان شرم
دری در خشم دارم صد در آزرم
-
لب لعلم همان شکر فشانست
سر زلفم همان دامن کشانست
-
ز خوش نقلی که می در جام ریزم
شکر در دامن بادام ریزم
-
اگرچه نار سیمین گشت سیبم
همان عاشق کش عاقل فریبم
-
رخم روزی که بفروزد جهان را
به زرنیخی فروشد ارغوان را
-
ز رعنائی که هست این نرگس مست
نیالاید به خون هر کسی دست
-
چه شورشها که من دارم درین سر
چه مسکینان که من کشتم بر این در
-
برو تا بر تو نگشایم به خون دست
که در گردن چنین خونم بسی هست
-
نخورده زخم دست راست بردار
به دست چپ کند عشقم چنین کار
-
تو سنگین دل شدی من آهنین جان
چنان دل را نشاید جز چنین جان
-
دگر ره لعبت طاوس پیکر
گشاد ز درج لؤلؤ تنگ شکر
-
روان کرد از عقیق آن نقش زیبا
سخن هائی نگارین تر ز دیبا
-
کزان افزون که دوران جهانست
شب و روز و زمین و آسمانست
-
جهانداور جهاندار جهان باد
زمانه حکم کش او حکمران باد
-
به فراشی کواکب در جنابش
به سرهنگی سعادت در رکابش
-
مرا در دل ز خسرو صد غبار است
ز شاهی بگذر آن دیگر شمار است
-
هنوزم ناز دولت مینمائی
هنوز از راه جباری در آئی
-
هنوزت در سر از شاهی غرور است
دریغا کاین غرور از عشق دور است
-
تو از عشق من و من بی نیازی
ترا شاهی رسد یا عشقبازی
-
درین گرمی که باد سرد باید
دل آسانست با دل درد باید
-
نیاز آرد کسی کو عشق باز است
که عشق از بی نیازان بی نیاز است
-
نسازد عاشقی با سرفرازی
که بازی برنتابد عشق بازی
-
من آن مرغم که بر گل ها پریدم
هوای گرم تابستان ندیدم
-
چو گل بودم ملک بانوی سقلاب
کنون دژ بانوی شیشه ام چو جلاب
-
چو سبزه لب به شیر برف شستم
چو گل بر چشمه های سرد رستم
-
درین گور گلین و قصر سنگین
به امید تو کردم صبر چندین
-
چو زر پالودم از گرمی کشیدن
فسردم چون یخ از سردی چشیدن
-
نه دستی کین جرس بر هم توان زد
نه غمخواری که با او دم توان زد
-
همه وقتی ترا پنداشتم یار
همه جائی ترا خواندم وفادار
-
تو هرگز در دلم جائی نکردی
چو دلداران مدارائی نکردی
-
مرا دیگر ز کشتن کی بود بیم
که جان کردم به شمشیر تو تسلیم
-
ترازو بر زمین چون یابد آهنگ
حسابش خاک بهتر داند از سنگ
-
گرم عقلی بود جائی نشینم
وگرنه بینم از خود آنچه بینم
-
گر از من خود نیاید هیچ کاری
که بر شاید گرفت از وی شماری
-
زنم چندان تظلم در زمانه
که هم تیری نشانم بر نشانه
-
چرا باید که چون من سرو آزاد
بود در بند محنت مانده ناشاد
-
هنوزم در دل از خوبی طربهاست
هنوزم در سر از شوخی شغب هاست
-
هنوزم هندوان آتش پرستند
هنوزم چشم چون ترکان مستند
-
هنوزم غنچه گل ناشکفته است
هنوزم در دریائی نسفته است
پاسخ دادن شیرین خسرو را
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/پاسخ-دادن-شیرین-خسرو-را-دوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)