-
-
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
-
علی! ای کسی که همچون همای سعادت بخش، به ما برکت میبخشی! تو عجب نشانهای از خداوند هستی! چرا که سایهی سعادت بخش خود را بر سر ما آفریدههای خداوند گستراندهای
-
-
-
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
-
ای دل! اگر به دنبال خداشناسی هستی، همهی جلوههای خداوند را در چهرهی علی نظاره کن. به خدا قسم میخورم که من به واسطهی علی توانستم خدا را بشناسم
-
-
-
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
-
از آنجایی که سرچشمهی بقا و جاودانگی در دستان علی است، به خداوند قسم میخورم که هیچ نشانهای از فنا و نیستی در دنیا و آخرت باقی نخواهد ماند.
-
-
-
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
-
امیدوارم که تو ای ابر رحمت و مهربانی بر سر ما بباری وگرنه جهنم با شرارههای قهر و غضب خود جان همهی موجودات را خواهد سوزاند.
-
-
-
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
-
ای گدای فقیر، برو و در خانهی علی را بزن چرا که او آنقدر بخشنده است که نگین انگشتری پادشاهی را به گدایی که از او درخواست کمک میکند، میبخشد (اشاره به ماجرای بخشیدن انگشتری به گدا در هنگام خواندن نماز)
-
-
-
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
-
چه کسی بجز علی میتواند آنقدر بزرگواری داشته باشد که به پسرش فرمان دهد که «اکنون که قاتل من در دستان تو اسیر شده است، باید با او با مدارا برخورد کنی»
-
-
-
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
-
چه کسی بجز علی این توانایی را دارد که پسری اعجوبه و شگفت انگیز همچون امام حسین به دنیا بیاورد که شهدای کربلا را در دنیا مشهور کرده است؟
-
-
-
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
-
از میان عاشقان پاکباخته که با محبوبشان عهد و پیمان بستهاند، کدامیک میتواند همچون علی، بر سر پیمان وفاداری خود با معشوقش (خداوند) باقی بماند؟
-
-
-
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
-
نه میتوانم او را خدا بنامم و نه میتوانم او را انسان بدانم. سرگردان ماندهام که این پادشاه میدان جوانمردی را چه نامگذاری کنم! (اشاره است به سخن پیامبر اکرم در جنگ احد که خطاب به حضرت علی فرمودند: لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار - هیچ جوانمردی جز علی و هیچ شمشیری جز شمشیر علی نیست)
-
-
-
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
-
آهای ای نسیم مهربانی! با چشمان خونبارم قَسَمَت میدهم که برای درمان چشمم، از خاک کوی او برای من مقداری گرد و خاک بیاوری
-
-
-
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
-
پیغامهای زیادی با سوز دل به گوش باد صبا گفتم به امید اینکه شاید یکی از این پیامها به خاک پای تو برسد.
-
-
-
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
-
از آنجایی که تو میتوانی سرنوشت ما را تغییر بدهی، تو را به حق دعای نیازمندان قَسَمَت میدهم که سرنوشت بد را از ما دور کنی
-
-
-
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
-
برای چه مثل نی، هر لحظه از عشق او سخن بگویم؟ چرا که حافظ (ملغب به لسان الغیب) این نوا را زیباتر مینوازد:
-
-
-
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
-
هر شب امیدوارم که نسیم بامدادی با آوردن پیامی از دوست، یاری را (من را) مورد لطف و محبت خود قرار دهد.
-
-
-
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
-
ای شهریار! از آواز خواندن جغد این را بفهم که غصهی خود را در نیمههای شب در گوش دوست زمزمه کردن، خیلی لذت بخش است.
-
علی ای همای رحمت
شهریار
https://www.sherfarsi.ir/shahriar/همای-رحمت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)

همای
- هما
- همای
-
-
-
-
- مرغی است که استخوان میخورد. بر سر هرکه سایه ٔ او افتد به دولت و سلطنت رسد. در ادبیات فارسی او را مظهر فر و شکوه میدانند و به فال نیک میگیرند
رحمت -رحمت
- رحمت
- مهربانی، دلسوزی
- بخشایش، عفو
آیتی
- آیه
- آیت
- نشانه
- معجزه
- دلیل
- اعجوبه
- عبرت
- هر یک از جملههای قرآن
ماسوا
- ماسَوا
- ماسوی
- به غیر از آن
- آنچه غیر از خداوند است، همهی موجودات و مخلوقات
قهر
- قهر
- عذاب کردن، تنبیه کردن
- ظلم و زور
- توانایی و چیرگی
شرار
- شرار
- پاره آتش، جرقه
سحاب
- سَحاب
- ابر
کرم
- کَرَم
- جوانمردی، سخاوت
ملک
- مُلْک
- پادشاهی
- بزرگی، عظمت
- مملکت و ولایت و کشور
هله
- هَلَه
- کلمه تنبیه و ندا که برای آگاهانیدن به کار میرود
توتیا
- توتیا
- سرمه
- اکسید روی و سرب که در کورههای ذوب ذوب سرب و روی به دست میآید و برای درمان بیماریهای چشم و همچنین برای تقویت چشم به کار میرود.
صبا
- صبا
- بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است
قضای
- قضاء
- قضا
- سرنوشت، تقدیر
- حکم، فرمان، داوری کردن
- به جا آوردن، گزاردن
نوای
- نوا
- نغمه، سرود، آواز، نام دستگاهی در موسیقی
- مال، دارایی، سود، بهره
- گرو، گروگان
مرغ یا حق
- مرغ حق
- مرغ شباهنگ
- شب آویز
- گونه ای جغد که در شب برای شکار و تغذیه از لانه اش خارج می شود و آوازش شبیه به کلمه ٔ «حق » است