کاربردهای نوال
-
ابوبکر سعد آن که دست نوال
نهد همتش بر دهان سؤال
-
معصیت ورزیده ام هفتاد سال
باز نگرفتی ز من روزی نوال
-
عاشق حقست او بهر نوال
نیست جانش عاشق حسن و جمال
-
مرگ بی مرگی بود ما را حلال
برگ بی برگی بود ما را نوال
-
کرد اشارت با غریمان کین نوال
نک تبرک خوش خورید این را حلال
-
بی ازو ندهد کسی را حق نوال
شمه ای گفتم من از صاحب وصال
-
گر بریزی خون حلالستت حلال
ور ببخشی هست انعام و نوال
-
گر بدادی تشنه را بحری زلال
در کرم شرمنده بودی زان نوال
-
امروز نام حاتم طی در زبان خلق
صیت نوال خسرو صاحبقران فکند
-
هزار حاتم طی را به گاه فیض سخا
به نان بحر نوال تو شرمسار کند
-
ستاره جیش قضا حمله و قدر قدرت
سپهر بخشش دریا نوال کوه وقار
-
خسرو تاج بخش تخت نشین
شاه دریا نوال کوه وقار
-
فراز بارگه خواجه زمین و زمان
فلک مهابت مه روی آفتاب نوال
-
چو اندر لانه خود پادشاهند
نوال پادشاهان را نخواهند