-
طبیبی پری چهره در مرو بود
که در باغ دل قامتش سرو بود
-
نه از درد دلهای ریشش خبر
نه از چشم بیمار خویشش خبر
-
حکایت کند دردمندی غریب
که خوش بود چندی سرم با طبیب
-
نمی خواستم تندرستی خویش
که دیگر نیاید طبیبم به پیش
-
بسا عقل زورآور چیردست
که سودای عشقش کند زیردست
-
چو سودا خرد را بمالید گوش
نیارد دگر سر برآورد هوش
در عشق و مستی و شور حکایت دوازدهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-عشق-و-مستی-و-شور-حکایت-دوازدهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)