-
-
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
-
با چشمان سیاه رنگت، شادمان زندگی کن چرا که دنیا چیزی جز افسانه و باد نیست
-
-
-
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
-
از آنچه که به تو رسیده است باید شاد باشی و نباید به گذشته فکر کنی
-
-
-
من و آن جعد موی غالیه بوی
من و آن ماهروی حورنژاد
-
من و آن موی مجعد و تابدار که بوی خوش غالیه میدهد! من و آن کسی که چهرهاش همچون ماه است و از نژاد پریان است!
-
-
-
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد
شوربخت آن که او نخورد و نداد
-
هر کسی که هم بخشش کرد و هم خودش استفاده کرد، به خوشبختی رسیده است. و هر کسی که نه خودش خورد و استفاده کرد و نه به دیگران بخشید، بدبخت است.
-
-
-
باد و ابر است این جهان، افسوس!
باده پیش آر، هر چه باداباد
-
ای افسوس! که این دنیا همچون باد و ابر (گذرا و ناپایدار) است. پس شراب را پیش بیاور! که هر چه که میخواهد بشود، بشود!
-
-
-
شاد بودهست از این جهان هرگز
هیچ کس؟ تا از او تو باشی شاد
-
آیا هیچ کسی تا به حال بوده است که از این جهان شاد باشد؟! هیچ کس از این جهان شادمان نبوده است تا تو هم دومی باشی و انتظار داشته باشی که تو هم از او خرسند باشی
-
-
-
داد دیدهست از او به هیچ سبب
هیچ فرزانه؟ تا تو بینی داد
-
آیا هیچ انسان خردمندی تا به حال از دنیا بهرهای برده است و عدالتی دیده است؟ هیچ دانایی از دنیا داد ندیده است که تو هم انتظار آن را داشته باشی
-
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
رودکی
https://www.sherfarsi.ir/rudaki/هرچه-بادا-باد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)