-
نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد
غریب را وطن خویش میبرد از یاد
-
زهی خجسته مقامی و جانفزا ملکی
که باد خطه عالیش تا ابد آباد
-
بهر طرف که روی نغمه میکند بلبل
بهر چمن که رسی جلوه میکند شمشاد
-
بهر که درنگری شاهدیست چون شیرین
بهر که برگذری عاشقیست چون فرهاد
-
در این دیار دلم شهر بند دلداریست
که جان به طلعت او خرمست و خاطر شاد
-
سرم هوای وطن میپزد ولیک دلم
ز بند زلف سیاهش نمیشود آزاد
-
ز جور سنبل کافر مزاج او افغان
ز دست نرگس جادو فریب او فریاد
-
غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش
که تن ضعیف نهاد است و عمر بی بنیاد
-
بگیر دامن یاری و هرچه خواهی کن
بنوش باده صافی و هرچه بادا باد
-
به سوی باد و نی میل کن که میگویند
جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد
-
خوشست ناز و نعیم جهان ولی چو عبید
غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد
عبیدزاکانی
https://www.sherfarsi.ir/obeyd/نسیم-خاک-مصلی-و-آب-رکن-آباد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)