-
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
-
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
-
************
-
از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
-
می خورد مخور اندوه که فرمود حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می
-
************
-
از کوزه گری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
-
شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شده ام کوزه هر خماری
-
************
-
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
-
می خور که هزار بار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
-
************
-
ایدل تو به اسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
-
اینجا به می لعل بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
-
************
-
ای دوست حقیقت شنواز من سخنی
با باده لعل باش و با سیم تنی
-
کانکس که جهان کرد فراغت دارد
از سبلت چون تویی و ریش چو منی
-
************
-
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
-
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
-
************
-
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی
سرمست بدم که کردم این عیاشی
-
با من بزبان حال می گفت سبو
من چو تو بدم تو نیز چون من باشی
-
************
-
بر شاخ امید اگر بری یافتمی
هم رشته خویش را سری یافتمی
-
تا چند ز تنگنای زندان وجود
ای کاش سوی عدم دری یافتمی
-
************
-
بر گیر پیاله و سبو ای دلجوی
فارغ بنشین بکشتزار و لب جوی
-
بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی
صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی
-
************
-
پیری دیدم به خانه خماری
گفتم نکنی ز رفتگان اخباری
-
گفتا می خور که همچو ما بسیاری
رفتند و خبر باز نیامد باری
-
************
-
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
-
خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی
بادیم همه باده بیار ای ساقی
-
************
-
چندان که نگاه می کنم هر سویی
در باغ روانست ز کوثر جویی
-
صحرا چو بهشت است ز کوثر کم گوی
بنشین به بهشت با بهشتی رویی
-
************
-
خوش باش که پخته اند سودای تو دی
فارغ شده اند از تمنای تو دی
-
قصه چه کنم که به تقاضای تو دی
دادند قرار کار فردای تو دی
-
************
-
در کارگه کوزه گری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
-
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای
-
************
-
در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من میدانی
-
در گردش خویش اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی
-
************
-
زان کوزه می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری
-
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزه کند کوزه گری
-
************
-
گر آمدنم بخود بدی نامدمی
ور نیز شدن بمن بدی کی شدمی
-
به زان نبدی که اندر این دیر خراب
نه آمدمی نه شدمی نه بدمی
-
************
-
گر دست دهد ز مغز گندم نانی
وز می دو منی ز گوسفندی رانی
-
با لاله رخی و گوشه بستانی
عیشی بود آن نه حد هر سلطانی
-
************
-
گر کار فلک به عدل سنجیده بدی
احوال فلک جمله پسندیده بدی
-
ور عدل بدی بکارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی
-
************
-
هان کوزه گرا بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گل مردم خواری
-
انگشت فریدون و کف کیخسرو
بر چرخ نهاده ای چه می پنداری
-
************
-
هنگام صبوح ای صنم فرخ پی
برساز ترانه ای و پیش آور می
-
کافکند بخاک صد هزاران جم و کی
این آمدن تیرمه و رفتن دی
بخش پایانی رباعیات خیام: شعرهای با قافیه «ی»
خیام
https://www.sherfarsi.ir/khayyam/قافیه-ی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(32500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(32500 تومان)

مایه
- مایه
- بنیاد، اصل و اساس
- ثروت و دارایی
- باعث
جام
- جام
-
- پیاله آبخوری، پیاله شرابخوری
- آیینه شیشهای، شیشههای رنگی
- جام جم: جام گیتی نما، جام جهان نما. جامی که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی اختراع کرد و در آن اوضاع جهان را مشاهده می کرد، این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید. در عرفان از این جام به دل تعبیر می شود.
خماری
- خَمّار
- شراب فروش
لعل
- لعل
-
-
- از سنگ های گرانبها به رنگ سرخ
باده
- باده
- شراب. به این دلیل شراب را باده نامیدهاند که در سر باد غرور میاندازد.
سیم
- سیم
- نقره
بری
- بر
- بالا، بلندی
- باز
- تن، بدن
- سینه، پهلو
- میوه
پیاله -قدحی
- پیاله
- جام
- پیغاله
- قدح
- ساغر
-
-
- کاسه ٔ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است
چرخ
- چرخ
- آسمان و فلک
- کمان
- هر چیز گرد که به دور محور خود بچرخد
ساقی
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
چنگ
- چنگ
-
- از سازهای زهی باستانی ایران. در زمانهای قدیم، به جای سیمهای فلزی، از تارهای ابریشم بافته شده، برای ایجاد صدا، استفاده میشده است.
کوثر
- کوثر
- به معنی (خیر) فراوان است.
- معنای خاص آن حوض کوثر است که نهر یا چشمه ای در بهشت است که چشمه های دیگر از آن نشات می گیرند.
- نام سوره یکصدوهشتم قرآن کریم است که دارای سه آیه بوده و در مکه نازل گردیده است.
سودای
- سودا
- نام خلطی از اخلاط چهارگانه و به طور مجازی به معنی شیدایی و دیوانگی است چرا که بر طبق طب سنتی، چنانچه مقدار سودا از حد بگذرد، جنون پدید میآید.
- خیال خام، خیال باطل
- سیاه
- داد و ستد، معامله، خرید و فروش
فلک
- فلک
- آسمان، سپهر، گردون
- فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
صنم
- صنم
- بت
- بت
- زیباروی
فضل
- فضل
- کمال
- برتری
- بخشش، نیکویی
- معرفت، دانش
کیخسرو
- کیخسرو
-
- در اساطیر و حماسههای ایرانی و شاهنامهٔ فردوسی، فرزند سیاوش و فرنگیس و نوادهٔ کیکاووس و افراسیاب است. واژه کیخسرو به معنی شاه نیکنام است. کیخسرو در دیانت و شهامت، سرآمد شاهان کیانی و نسبت به کیکاووس خوشنامتر است. کیخسرو به عنوان پادشاهی عادل و شجاع باقی میماند. در شاهنامه و متون پهلوی کیخسرو نمادی از یک شاهنشاه آرمانی است.
فریدون
- فریدون
-
- پسر آبتین و از تبار جمشید است که با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شده و او را در کوه دماوند زندانی میکند. سپس خود پادشاه جهان میشود و در شاهنامه فردوسی از پادشاهان پیشدادی بهشمار میآید. فریدون، جهان را میان سه پسرش سلم، تور و ایرج بخش میکند. ایران را به ایرج میدهد ولی سلم و تور به ایرج رشک برده و ایرج را میکشند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد ایران را به منوچهر، نوه ایرج میبخشد.
فرخ
- فرخ
- خجسته، مبارک
- زیبا
جم
- جمشید
- جم
- پسر تهمورث، چهارمین پادشاه پیشدادی. او هزار سال عمر کرد و مدت پادشاهی او نزدیک هفتصد سال بود. پادشاهی او، دوره تابندگی و درخشش زندگی ایرانیان بوده است. شراب و نوروز و حمام و طبابت و تیروکمان از یادگارهای او هستند. سرانجام به دست ضحاک ماردوش کشته شد.