-
نا خوانده میهمان
-
اینک ز گرد راه رسیده است و از قضا
-
دسته کلید مادر من گمشده است باز
-
در خانه های و هوی است
-
نه گل به روی میز
-
نه خاک و خل ز درگه و دیوار روفته است
-
در گنجه مانده شربت و نقل و گلابدان
-
قفل است گنجه ها
-
هر کس به حاجتی
-
بگرفته راه خانه همسایه ای به پیش
-
بیهوده می دوند
-
بیهوده می روند ز دالان به پشت بام
-
بیهوده می کنند به هم چهره ها دژم
-
بیهوده می زنند به هم حرف ها درشت
-
چشمت کجاست مادراک بی حواس من
-
آخر کلیدها
-
آویز حلقه های النگوی دست توست