-
خوابم نمی برد
-
گوشم فرودگاه صداهای بی صداست
-
باور نمی کنی
-
اما
-
من پچ پچ غمین تصاویر عشق را
-
محبوس و چارمیخ به دیوار سال ها
-
پیوسته باز می شنوم در درون شب
-
من رویش گیاه و رشد نهالان
-
پرواز ابرها تولد باران
-
تخمیرهای ساکت و جادویی زمین
-
من نبض خلق را
-
از راه گوش می شنوم آری
-
همواره من تنفس دریای زنده را
-
تشخیص می دهم
-
باور نمی کنی
-
اما
-
در زیر پاشنه هر در
-
در پشت هر مغز
-
من له له سگان مفتش را
-
پی جوی و هرزه پوی
-
احساس می کنم
-
حتی
-
از هر بلور واژه که جان می دهد به خلق
-
نان و گل و سلامت و آزادی
-
می بینم آشکار
-
این پوزه های وحشت را
-
له له زنان و هار
-
آن گیاه از میان صداهای گونه گون
-
این له له آن تنفس
-
هر دم بلند
-
بنهفته هر صدایی دیگر
-
تا آستان قلبم بی تاب
-
نردیک می شوند
-
نزدیک می شوند و خوابم نمی برد
-
اینک منم مهاجم و محبوس
-
لبریز آبهای طاغی دریای سهمگین
-
قربانی سگان تکاپو
-
می گردم و به بازوانم مواج
-
هر چیز را به گردم می گردانم
-
می ترسم
-
اما می ترسانم
-
دندان من از خشم به هر سو ده می شود
-
آشوب می شود دل من درد می کشم
-
با صد هزار زخم که در پیکرم مراست
-
دریا درون سینه من جوش می زند
-
فریاد می زنم
-
ای قحبگان نان به پلیدی خور دروغ
-
دشنام می دهم به شما با تمام جان
-
قی می کنم به روی شما از صمیم فلب
-
جان سفره سگان گرسنه
-
تن وصله پوش زخم
-
چون ساحلی جدا شده دریایش از کنار
-
در گرگ و میش صبح
-
تابم تب آوریده و خوابم نمی برد