-
استخوان هایی از سفره رنگارنگش
-
که به سوی ما پرتاب شده
-
باوفامان کرده است
-
چاپلوسانه به دور و بر پاهای کسی می پوییم
-
که اتو دار شلوار سفیدش هر روز
-
برق دارد کفشش
-
و به دستان پر انگشتری اوست مدام
-
بافته شلاقی چرمین و دسته طلا
-
خیز می گیریم که گاه و به او حمله کنان
-
پارس بر می داریم
-
ما ولی خشمش را هیچ نمی انگیزیم
-
راست این است که ما خانگی او شده ایم
-
لوس و شکلک ساز و دست آموز
-
و در این خیل که در مطبخ او می لولند
-
جان آزادی با خوی بیابانی نیست
-
سگ رامی شده ایم
-
گرگ هاری باید